سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرشته ی مرگ
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
 RSS 
اوقات شرعی
سه شنبه 88 شهریور 10 ساعت 1:14 صبحعشق

به نام خدا خالق انسان . به نام انسان خالق غم ها . به نام غم ها به وجود اورنده ی اشک ها . به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها . به نام قلب ها ایجاد گر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان .  

مهر دل ما مدام تقدیم شما  ،  عمری که شود به کام تقدیم شما  ،  پیدا نشد آن هدیه که در شان شماست  ،  یک باغ گل سلام تقدیم شما .    

سلام به دوستان گل 

همین اولش میخوام این گل قشنگ و زیبا مثله خودتون رو به شما تقدیم کنم .   

 

 

 

 

 

 

حرف زدن سخته ، چون آدم نمیدونه چه چیزی ارزش حرف زدن داره یعنی این خیلی سخته که موضوع حرفامونو پیدا کنیم و دربارش صحبت کنیم ، منم این سختی رو پشت سر گذاشتم و به نتیجه ای رسیدم شاید شما هم تو نتیجم با من موافق باشین ، نتیجه ی من این بود که عشق بهترین و زیباترین موضوعه حرف زدنه ، منم امروز میخوام در مورد عشق واستون مطلب بذارم ، امیدوارم که از مطالب خوشتون بیاد و اوقات خوب و خوشی رو تو وبلاکم بگذرونین .  

 

 

 

 

 

 

 

روزی عشق از دوستی پرسید : تفاوت من و تو در چیست ؟

دوستی گفت : من دیگران را با سلام آشنا میکنم تو با نگاه ....

من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگ ....   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دختره از پسره پرسید : من خوشگلم ؟ گفت : نه . گفت : دوستم داری ؟ گفت : نوچ . گفت : اگه بمیرم برام گریه میکنی ؟ گفت : اصلا . دختره چشماش پر از اشک شد ، هیچی نگفت . پسره بغلش کرد و گفت : تو خوشگل نیستی ، زیباترین هستی . دوستت ندارم چون عاشقتم . اگه بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمیرم .  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود ، وکیلم دلم بود و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد . پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار جوبه ی دار . از من خواستند آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند : دوستت دارم .   

 

 

 

 

 

 

 

به کودکی گفتند : عشق چیست ؟ گفت : بازی ، به نوجوانی گفتند : عشق چیست ؟ گفت : رفیق بازی ، به جوانی گفتند : عشق چیست ؟ گفت : پول و ثروت ، به پیری گفتند : عشق چیست ؟ گفت : عمر ، به عاشقی گفتند : عشق چیست ؟ چیزی نگفت ، آهی کشید و سخت گریست .   

 

 

 

 

 

 

 

 

روی تخته سنگی نوشته بود : اگر جوانی عاشق شد چه کند ؟ رهگذری که از آنجا میگذشت زیر آن نوشت : باید صیر کند برای بار دومی که از آنجا گذر کرد بگوید چه کند . زیر نوشته ی رهگذر کسی نوشته بود : اگر صبر نداشته باشد چه کند ؟ رهگذر هم با بی حوصلگی نوشت : بمیرد بهتر است . برای بار سومی که رهگذر از آنجا عبور میکرد انتظار داشت زیر نوشته اش نوشته ای باشد اما زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافت .  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 مثل شقایق زندگى کن : کوتاه اما زیبا
مثل پرستو کوچ کن : فصلى اما هدفمند
مثل پروانه بمیر : دردناک اما ... عاشق .  

 

 

 

 

 

 

 

 

امیدوارم از مطلبا و عکسایی که در مورد عشق واستون گذاشتم خوشتون بیاد و اوقات خوب و خوشی رو تو وبلاکم گذرونده باشید ، اگه تونستم توجهتونو به وبلاکم جلب کنم پس نظر یادتون نره چه خوب و چه بد . موفق باشید . با تشکر .   


متن فوق توسط: farshad نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
فرشته ی مرگ
farshad
فهرست موضوعی یادداشت ها
ندارد .
لوگوی من
فرشته ی مرگ
اشتراک در خبرنامه